اشعار عید مبعث
خوشست در خم این گیسوان اسیر شدن
به خاکبوسی این شاه سربزیر شدن
خوشست خادمی این سرای را کردن
در این مقام گدا بودن و امیر شدن
خوشست خاک شدن زیر پای حضرتتان
زِ یُمن گیوه ی پر مهرتان عبیر شدن
خوشست اینکه زِ طفلی به زیر سایه تان
گذار عمر نمودن، زِ عشق پیر شدن
شما کلام خدایید و در نزول منید
شما محمدمید و شما رسول منید
به نام عشق، به نام خدا، به نام نبی
بنوش باده مستانه ای ز جام نبی
بنوش باده که جبرییل می شود اینبار
همای اوج سعادت به روی بام نبی
ببین زِ عرش به سمت حراست در تنزییل
صدای بال ملائک به احترام نبی
صدای بال ملک؛ نه صدای الله است
که آمده برسد محضر مقام نبی
رسیده است بگوید: بخوان بخوان قرآن
بخوان به نام خدایت بخوان محمد جان
زبان خویش گشود و حرا منور شد
زبان گشود و به اذن خدا پیمبر شد
زبان گشود و زمان فراق آخر شد
زبان گشود و لبش از وصال حق تر شد
زبان گشود به وحی و به خلق رهبر شد
زبان گشود وَ مکه دمی معطر شد
زبان گشود به قرآن، عدوش ابتر شد
چنان که گوش بتان از تلاوتش کر شد
ندا رسید: به مکه خدا وطن دارد
بتان مکه، دگر مکه بت شکن دارد
از این به بعد رسول خداست این آقا
از این به بعد خدا حرف می زند با ما
از این به بعد صدای خداست می پیچد
به گوش خلق خدا از لب اباالزهرا
از این به بعد خدا یک خداست ای کفّار
دگر به دور بریزید آن خداها را
از این به بعد شغالند شیرهای عرب
کنار یار پیمبر، کنار شیر خدا
علی کنار نبی و نبی کنار علی
یگانه حامی وحی است ذوالفقار علی
بگو رسول که در دل تب خدا داری
بگو که ابر خدایی و وحی می باری
بگو اگر به تو خورشید و ماه را بدهند
ز وحی خواندن خود دست بر نمی داری
بگو که آمدی و باغبان عشق شدی
به خاک سینه ی ما بذر عشق می کاری
تو آمدی که بگویی علی همان زهراست
تو آمدی که بگویی منم علی، آری
تو آمدی که علی را به ما نشان بدهی
امام بعد خودت را نشانمان بدهی
تو ساغر میِ حقی، شراب ناب، علیست
به خاک میکده سوگند، بوتراب، علیست
چه سرنوشت خوشی اینکه در هوای شما
شوند عالمیان ذرّه، آفتاب علیست
سوال: بعد شما جانشین تان چه کسی است؟
هزار بار بپرسند اگر، جواب علیست
صدای کیست پس از تو که ناله زد: بابا
کسی که بسته به دستش عدو طناب علیست
صدای کیست که می گفت: ای امان بردند
میان کوچه علی را کشان کشان بردند
امیر عظیمی
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: عید مبعث
برچسبها: اشعار عید مبعث مهدی وحیدی